Saturday, June 20, 2015

اهالی احمدآباد مصدق را آقا صدا می زدند فرزندان و نوه ها پاپا!


وقتی از دهه سی صحبت می‌شود نمی‌توان در تاریخ نوشته و ننوشته معاصر یادی از دکتر مصدق نکرد. اما آن چه کمتر درباره او خوانده شده روزهایی بود که او در احمدآباد مستوفی در تبعید بود.
 شیرین سمیعی عروس پسر دکتر مصدق درقسمتی از خاطراتش می گوید در احمدآباد مستوفی در حدود سال ۱۳۳۵ با دکتر محمد مصدق چنین دیدار داشته است، مصدق بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان مرگ اسفند 1345 در احمد آباد زندگی می کرد:
" اتومبیل مقابل خانه ایستاد و ما پیاده شدیم. دکتر مصدق که همگان «آقا»یش می‌نامیدند، بجز فرزندان و نوادگان که «پاپا» صدا می‌زدند، پای در حیاط نهاد. خودش بود و من برای نخستین بار او را آن چنان که تصور می‌کردم و بود، از نزدیک می‌دیدم. صحنه چون خوابی بود که پس از سال‌ها تعبیر می‌شد. می‌ترسیدم همچنان در خواب باشم، چشم بگشایم و اثری از او نبینم. باور نمی‌کردم که این من باشم و در جوار او ایستاده. خیره بر او چشم دوخته بودم و جز او نمی‌دیدم. بلندقامت بود، پشتش اندکی خمیده، عصایی در دست و کت و شلواری بَرَک مانند بر تن داشت. بعدها دانستم که از سرما می‌هراسد و تن‌پوش‌هایش را هم تماماً خیاط ده می‌دوزد."
"پاپا" یک واژه لری شناخته میشود انگونه که نوادگان در میان لرها پدربزرگ خویش را پاپا صدا می زنند و صدالبته لازم به ذکر است که مصدق از خاندان لرتبار آشتیانی برخاسته است.

No comments:

Post a Comment